ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....
ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....

بام شهرمون...

درود....

امروز آزمونمو دادم !

هفته ی قبل به یکی از دوستام قول دادم که بیاد براش لپ تاپ و گوشیشو درست کنم!

میخواد بره اردبیل!هم شوهرش اونجاییه هم اینکه ارشد اونجا قبول شده!یه ترم مرخصی گرفته!الان میخواد بره!اومده بود درستشون کنه!حدودا 29 سالشه

خیلی خسته بودم نهارم نخوردم که اومد!مامانم هم گیر داده بود براش تمام پرده ها رو درووردم!نسلم درومد!

بعدشم که این دوستم اومد تا دیر وقت داشتم براش درستش میکردم!بعدشم که یه سه چهار ساعتی اینجا بود!بعدش اومدم بخوابم خوابم نبرد!

وایییی یه خبر خوب:دارممممم خاله میشم!

البته من خواهر ندارم ولی یه دوستی دارم 26 یا  27 سالشه!اون اوایل چند سال پیش با هم رباتیک کار میکردم!مهندس الکترونیکه!کم کم شد دوست صمیمی و خواهرم!اعتقاداتش خیلی به من نزدیکه!هیچکی باورش نمیشه منو اون اینقد با هم دوستیم!

موقعی شوهرش اینجا نبود میرفتم خونشون عشق وحال،امروز بهم خبر داد بارداره!عزیز دلم!ببینید منم خاله شدممممم!!!دق دق دق

ولی یه حرفش متعجبم کرد!نمیدونم چطور عقایدمو بیان کرده بودم براش که فک کرده بود اگه به من بگه من چندشم میشه!

البته دروغ گم،چندشم میشه ولی نه واسه بقیه!!!باورتون میشه من خوابام همیشه راسته!این سریم دیشب خواب دیده بودم!ولی یادم نبود که کی بوده!

بعدم اومدم استراحت کنم که خوابم نبرد!ساعت هفت شام خوردیم بعدشم به داداشم گفتم بردمون بام شهرمون!ته دنیای من!دلیل زندگیم!من میخواستم عکس بگیرم تا اونجا هم آهنگ گوش دادیم!البته رفتم فیلمم خریدم الانم هم دارم فیلم میبینم هم اینکه مینویسم!!!!ساعت 10 هم همون مستندس که گفتم در مورد حقوق زنانه!

عاشقشممممم،عقاید منصوره خیلی به عقایدم نزدیکه!

دیشبم رادیو هفت برنامه های جالبی داد در مورد تکنولوژی بود!یه آهنگ قشنگم از امیرحسین مدرس داد اسمش فک کنم جوجه خروسه خیلی باحال بود الان دانلودش میکنم!

راستی آهنگ برگرد از شهره هم عالیه!من خیلی باهاش کانکت شدم!مخصوصا قسمت ترومپت زدن اون سه تا مرده !خیلی دوسش دارم!هم لباسای شهره هم قیافش هم دیزاینش هم دکور هم آهنگ همه چی عالی بود!!!!

RUMOUR


Im feeling sickish &woozy

Im feeling annoyed nowadays

Im feelin wounded

for my exam






Panic:Rumour has it

نماز امام موسی بن جعفر

درود

از موضوعش که مشخصه!

امروز خالم مراسم نماز داشت!خونشون با خونمو دو کوچه فاصله داره!ساعت هشت آماده شدم که برم!البته بماند که ساعت شیش پاشدم و از اونورم ساعت 3/5 شب خوابیدم!

آقا من کتابمم با خودم بردم گفتم شاید وقت شد اونجا هم یه نگاهی انداختم!آقا من تا رسیدم دیدم یا ابوالفضل!یه 100 تایی آدم اونجا بود!!!!همچین گرخیدم!تا رسیدم خاله کوچیکه گفت بدو بپر کاسه یه بار مصرف بخر،تموم کردیم!وای نمیدونین یه مسافت 100 یا شایدم دویست متری رو دوییدم!اگه بدونین چه ذوقی کردم!پوسیدم تو خونه!به خاطر این کنکور هیچ جا نمیرم اینجا هم که میرم واسه ثوابشه!آقا ما هی میرفتیم جلو هی مغازه ها بسته بودن!خلاصه بگم رسیدم در آخرین مغازه یکبار مصرف فروشی دیدم اینم بستس!آقا رفتم مغازه بغلی گفتم آقا شماره اینو نداری یه زنگ بهش بزنی ما مراسم داریم آقا زنگ زد این خانمه اومد!من ببیچاره ام به خاطر اینکه اون زودتر کار منو راه بندازه هم کرکره رو کشیدم بالا هم کمکش کردم وسایل و تابلوهاشو از مغازه بزاره دم در و نصب کنه!سنگین بودن!اما پانیک هیچ وقت به روی خودش نمیاره!

دوباره همون مسافتو دوییدم تا رسیدم به خونه ی خاله!عین قوم تاتار میموندن هی پذیرایی میکردیم هی باز میخوردن!نوش جانشون!ولی  من اعتقادی ندارم!این پیرزنا میان بعدشم هر چی خوندنو باطل میکننبس که غیبت میکنن!حالا بماند!بعدشم مادربزرگم اومد گفت خالمو دیشب بستری کردن بیمارستان،به ما نگفتن چون مامانم اینا قلبشون خرابه!براش دعا کنین نی نیش قراره شوهر من بشه اگه بره خیلی ناراحت میشم!تو این بی شوهری من شوهر از کجا گیر بیارم آیا؟؟؟ ائنوقت مجبر میشم به مسیولین بگم رسیدگی کننننننننننننن

آقا مادربزرگم گفت برو کارت شارژبخر دوباره دوییدم!بعدشم اومدم براش زدم حالا هی از ن تعریف میکرد این قند خون و چربی خون فشار رو خوب میگیره کلا خیلی بچه ی خوبیه این دکتر ما!منم کلی ذوق کردم!بعدم برای جلوگیری از دادن کارهای احتمالی تندی خدافظی کردم اومدم خونه!یه نگاه تو آینه کردم رو به بابام داد زدم ببین من چقد خوشگلمممممم!

بابامم که بچه ی پایه!گفت تو همیشه اینقد خودشیفته ای!نمیدونم به کی رفتی!!!!!!!!!

خخخخخخخخخ

بعدش نگاه کردم ببینم گلدن گلوب رو کی میده!بعدم که عین رنگو (اون مارمولکه)پهن شدم رو کیبورد تا بنویسمممم

پانیک نوشت:هیجان زده ایم!هویجور الکی!الکی الکی که نه،به خاطر نماز بود!اولین تجربم بود!برا همه دعا کردممم!!!همه رو دوس دارمممممممم همه مردمو همه ی کایناتو!

من  مینویسم:"این روزا خیلی دلم میخواد منم یه تابلو کاینات داشته باشم!گفتم کاینات یاد این اوفتادممممم خخخخ


امروز گلدن گلوب رو میبینمممممم هورررررا

شیشه

به خودت نگیر شیشه ی پنجره

تمیزت میکنند که کوه را بی غبار ببینند
و آسمان را بی لکه
به خودت نگیر شیشه
تمیزت میکنند
که دیده نشوی .

تنهایی


آﺩﻡ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﭘﻮﺳﺪ ﻭ ﭘﻮﮎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺵ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﺜﻞ ﮐﻒ ﮐﻔﺶ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ!ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺷﺪﻩ.
ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺖ..