ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....
ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....

بازگشت من

سلام

میدونم جز یه نفر نمیاد که این پستو بخونه

شاید فقط واسه همون یه دوست وبلاگی اومدم اینجا بنویسم

که بدونه چه خبر بوده که من نتونستم این مدت پیاماشو جواب بدم

کل این مدت خیلی کارا کردم

کلاسای زبان

انجمن نویسندگی

فری دیسکاشن

مرکز بهزیستی

عمل بینی

عملای مامان بابام 

ترجمه

جلسات شهر کتاب

و....

خیلی شلوغ بودم

فقط هفته پیش کلش تهران بودمو سرپا تو بیمارستان 

فقط در همین حد بگم 

که انقد کار رو سرم ریخته بود که وقت خودمم نداشتم

تازه دیشب تونستم کار ترجمه ای که گرفته بودمو تموم کنم

هنوز تحقی و کنفرانسم برا انجمن نویسندگی مونده

این ماهم که میخوام برم دیگه

بازم خدا رو شکر میکنم که از اینجایی که هستم خلاص میشم

هیچی بهتر از این نیست که ادم تمرکزش رو زندگی خودش باشه

که اخرشم هیشکی بهت نگه دستت درد نکنه خودتو ترکوندی

اخر سرم بهت بکن بی مسئولیت

یه ذره انصافم خوب چیزیه

خدا رو شکر باز حالشون خوبه

یاد گرفتم انتظاری از هیچ کس نداشته باشم

تو این دنیا فقط خودادم مهمه

بقیه فقط اسمن

اوممممممممم

باور کنید شلوغم و همین م که اومدم نوشتم ترجیح میدادم الان میخوابیدم

راستی یه داستان نوشتم

که گویا کلیم ترکوند

اگه تونستم میام براتون میزارم که بخونیدش