ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....
ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....

نوروزتان پیروز

به نام سکوت

بعد یه مدت اومدم تا بهتون یه تبریک گفته باشم!!!!

خوبید؟؟؟؟

چه خبرا؟؟؟؟؟ بدون من خوش میگذره؟؟؟؟

نامردا دلم برای وبم یه ذره شده بود!

قسم میخورم بعد امتحانم هیچ وقت ترکش نکنم!

اوضاع تقریبا بر وفق مراده

همچنان مشکل خواب دارم

امروز اینترنتمو عوض کردم یه مگ گرفتم!!!یکی نیست بگه بچه تو هنوز نون وآبت مشخص نیست اینکارا چیه میکنی!

امشب چهارشنبه سوریه

یاد پارسال افتادم که با بچه های گروه رفتیم با یه تور خارج شهر تا یک و دو شب نیومدیم!ناگفته نماند که داداش بزرگه رو پیچوندم چون باهاش قهر بودم!امسال از این خبرا نیست!!ولی سال بعد جبران میکنم!

من زیاد برام سخت نیست که عیدرو تو خونه بشینم چون هر سال میپیچوندمو جایی نمیرفتم پس امسالم زیاد توفیری به حالم نداره!

امیدوارم سال خوبی باشه!سال نود و دو که برا من زیاد جالب نیود امیدوارم فصل جدید و پرموفقیتی رو سال نود و سه برام به ارمغان بیاره!!!

خوشحالم که این سال کوفتی تموم شد

هیجان نت یه مگ از هزار تا عید دیدنی برام بیشتره!جالبه نه؟؟؟منتظرم کنکورمو بدم با ابن نت توپ بترکونم!!!!

وای خدایا یعنی میشه سه ماه دیگه هم به خیر و خوشی تموم شه من راحت شم؟؟

چهارشنبه سوری همتون مبارک و میمون باشه!!1جای منم خوش بگذرونید!!!

راستی احساس میکنم یه چیزایی در من اتفاق افتاده!!که شاید بعدا نوشتم!

شدم همون پانی مستبد و.... خیلی خوشحالم!

دوستون دارم

میبوسمتون

بدرود

پانیک نوشت:واییییی چه سوسول شدم!!!میبوسمتون!!!اوق روانی در این حد!!!

برام دعا کنید تا براتون دعا کنمپارسال عید سر سفره ظرف آب و سکه ریخت رو لباسم!ببینم امسال چی میریزه روم!!!

 

طوفان گرفتو چه ساده شکستی

اما چشاتو رو بغضم نبستی

عمرم گذشتو

هنوز که هنوزه

سلطان قلبم تو هستی!!

نترسید اتفاق اینطوری نبوده!صرفا یه شعره


هعی


میخواهم از فقر بگویم ......


فقر همه جا سر میکشد .......


فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......


فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا


و غذا نیست .......


فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک


کتابفروشی می نشیند ......


فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های


برگشتی را خرد میکند ......


فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند


.....

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته


میشود .....


فقر ، همه جا سر میکشد ........


فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..


فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است ..

دکتر شریعتی