ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....
ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....

شعر من برای روز پدر

پدر


در کدام رود،عشق جاری شد

که نماز صبح را به نام تو خواندم؟

در کدام مطلع شعر آمدی

که شاعر معشوقش را گم کرد؟

پدر

ای زیبا ترین تنفس صبحگاهی

ای دلیرترین قهرمان زندگیم

کجای قرآن پنهان شدی

که سرود دوست داشتنم،فرود عشقت را به ارمغان آورد؟

کدامین محبتت مرا به اوج غرور رساند؟

و کدام سلامت آنقدر مهربانانه بود

که دلم دستت را بوسید؟

کجای این زندگی گرم مرا در آغوش گرفتی

که بوسه ات سرآغاز دفتر زندگیم شد؟


پانیک نوشت:خودم خیلی دوستش دارم!

اینم شعری که گفتم!!!!!!!!!


ماه آسمان آبی قلب من در نقطه ای به خواسته اش میرسد

که خورشید شب بی پایان این روز سرد را در آغوش بگیرد

و حاصل این هم آغوشی سرد چیزی جز سکوت سهمگین و مبهم آسمان نیست

مرا .....

عقاب ذهنم را....

وجود بیکرانه ام را برای این برزخ بزرگ درک کن

بی حاصل میاندیشیدم

که مترسک ذهن من به عشق پرنده ی امید

مزرعه ی زندگیم را به دست باد هوس میسپارد

و حاصل آن سوختن یک اندیشه ی ناب بود

بعدا نوشت:پانیک در دست تعمیر است!برایش دعا کنید......