ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....
ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....

هات چاکلت

چه هات چاکلتی شد بچه ها جاتون خالی


انقد باحال شد که شوهر خاله به خاله گفت تو بلد نیستی از اینا درست کنی؟؟

احساس کردم خاله ناراحت شد!!!اگه میدونستم درست نمیکردم!!!

ولی خیلی باحال بووووود!!!


پانیک نوشت:الان با امیرهادی جونم نشستیم پای کام امیر ،دارم پست میزارم ،خونه ی خاله هم هستیم


وی لاو یو پی ام سی


بعدا نوشت :پدر و شوهر خاله خیلی خوشحال شدن


امیرهادی میگه:تموم کن بریم فوتبال بزنیم

نظرات 5 + ارسال نظر
امیرهادی سه‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 02:49 ب.ظ http://ahsouratian.blogfa.com

دختر خاله جونم
دستت درد نکنه خیلی خوش گذشت
همچین آدمای روانی هستیم ما!جفت هم نظر میدیمو پست میزاریم

سلامممممممممممممممممم
جیگر!!!!
نوش جونت
روانیم خودتی!!!!!!!!!!

neda سه‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 03:33 ب.ظ http://hastiasal.blogsky.com

سلام....
من دارم واسه تولد هستی جون برادر زاده عزیزم تبریک جمع میکنم. خوشحال میشم اگه بیای و هر چند تا نظر که میتونی براش بذاری...آخه میخوام 1384 تا تبریک براش جمع کنم به کمکت احتیاج دارم....

امین سه‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 09:09 ب.ظ

سلام سلام
نوش جونتون
پس کیک من چی
من هات چالکت میخوام خوووووو

افسانه سه‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 09:38 ب.ظ

سلام

افسانه سه‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 09:50 ب.ظ

سلام سلوم سلیم
امرو نمیدونم چرا خوش حالم
مخصوصا که الان فهمیدم مزاحمی که فک میکردم تو بودی خخخخخخخخخخخ
البته ببخشیدا
من یه بار به یه همچین ادمی ج داد منظورم شماره غریبه هیچی زندگیم نابود شد دیه ج نمیدم
بعدشم این که من ش نداشتم و موقعیت هم مناسب نبود
ممنون که باز سعیتو کردی
وایییییییی بزار کلی خبر دارم
پانیکی دارم اتیش نشان میشم
رفته بودم نمایشگاه کتاب بعد یه جا ثبت نام میکردن ما هم که دسته جمعی رفته بودیم خواستیم جلو پسرا یه تریپ بریم رفتم اسممو نوشتم واسه اتش نشانی
هیچی همچ راه میرفتم دهنشون چسبید به اسفالت خخخخخخخخخخ قیافشون بسی دیدن داشت ها
بعد این که کنکور نزدیک است و بوی کنکور بوی کاغذ رنگی...
بعدش این که گیتارم تارش پاره شد و نمیدونم برم کجا؟؟؟ :-(
بعدش اینکه بهت تبریک میگم
اون اتفاق های خوبی که تو پست قبلی ها رو نوشتی رو ها
بعد اینکه فک کنم پستم رو خوندی و الان نمیدونی دقیقا چه اتفاقی افتاده و مخاطب کی بود
باید بگم مخاطب اصلی من که میدونی مرد..
اما این یکی هایی نام بردم نقش اصلی نداشتن
و این که یه خواهش دارم
یه بار رفتی تو وب جواد همون که وب) خواهش میکنم نرو اخه چند بار ادرسمو به خاطر اون عوض کردم و یه جورایی بد ترین مخاطبم اون بود
یعنی اشنا بود نمیدونم دفعه پیش از طریق لینک های دوستام پیدا کرده بود
نری بهش بگیها
یه اتفاق های تلخی افتاد
یعنی ما رو هر کی دست بزاریم یعنی هنو نزاشته طرف مارو عقد و عروسی دعوت میکنه
البته اینا برام مهم نیست
خاطره بد نزارن من با همون یارم که واسه همیشه پیشمه خوشم
البته فک نکنی من دنبال اینو اونم ها اینا یکم سیریش بودن همین
اخه نمیدونستن که ما یکی تو دلمون هس
دوستت دارم اجی
کلی دیونه بازی چیدم واسه از فردای کنکور به بعد
فعلا زنگ هم نزن چون نهایی ها داره شروع میشه و میخوام گوشیمو خاموش کنم
اومدی اهنگم رو هم گوش کن
گفتم کمی شاد بزارم
از این جا هم سلام به همکار محترمتون امیرهادی عاغا خخخخخخخخخ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد