ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....
ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....

ذهن برتر

به نام سکوت


دیشب یه فیلمی شبکه سه داد

هندی بود ولی اصلا عاشقانه نبود!!!واقعا که احساس میکنم موقعش نبود این فیلمو ببینم

دیشب به این فک میکردم اگه منم به خاطر پول سمت این رشته نمیومدم چی میشد؟

یا بخاطر حرف مردم

حالا خودمم بدم نمیاد ولی خوشمم نمیاد ازش

اینکه ببینی میتونستی چی باشیو چی شدی اذیتم میکنه

عین اسکولا سه روزه زل میزنم به دیوارو فقط فکرای بیهوده میکنم

میترسم از اینکه مامانم بیادو ببینه من به قولی که دادم وفا نکردم

خدایا خسته ام از دست این همه اضطراب و پنهان شدن

از این ابهاماتی که نمیدونم کی قرار برطرف بشه

از اینهمه بودن و نبودنی که نمیدونی کی هستی و نیستی

ای خداااااااا

وقتی من به هیچی اعتماد ندارم

وقتی حتی نمیتونم آینده خودمو تصور کنم

این استعداد لعنتی به چه دردی میخوره؟

ذهن برتر چیه؟

مگه همیشه نمگفتم سارا خانوم!پی یادگیری باش نه نمره

حالا چی شده که همش به تراز و رتبه فک میکنم؟

ای کاش قبل از کنکورم بمیرم تا نبینم که قراره چی به سرم میاد

خدایا؟مرگ تدریجی برام در نظر گرفتی؟

اینهمه سستی از کجا بلند میشه ؟

اینهمه تنبلی و گول زدن خودمو اطرافیان از کجا میاد؟

منو امتحان میکنی؟

مگه پاک پاک نبودم؟

خدایا چی به سر نماز خوندنم اومده

فکرام چرا هر طرفی میره جز اون طرفی که باید؟

چرا قلبم درد میگیره از اینهمه استرس و حتی جرات نمیکنم بیانش کنم؟

ای خدااااا

اگه میخواد بدتر از پارسال بشه لطفا این عمرو تموم کن

دیگه طاقت خیلی چیزا رو ندارم

وقتی دوازده سال درس میخونی واسه چهار ساعت امتحان که معلوم نیست چی میشه!این درسته؟

مگه نمیگفتم نباید به دنبال موفقیت برم و باید موفقیت به دنبالم بیاد؟حالا چی شده که دارم سگ دو میزنم براش؟

دیگه سرم درد میکنه بس که با خودم راجع به این امتحان لعنتی که خیلی قبولش دارم حرف زدم!



روز پدر رو به پدرم تبریک میگم

امیدوارم خداوند عمر پر برکت و سلامتی بهش عطا کنه

با اینکه میدونم هیچ وقت نه این متنو میخونه و نه اون شعری که دیشب براش گفتمو!

 

بچه ها منکه نتونستم براش کادو بگیرم!دیشب حدودای 9/30 ده شب بود رفتم پودر کیک و شکلات تلخ و نوشمکو اینا گرفتم براش که سوپرایزش کنم!!!!چه کنم دیگه!فلوس لا موجود


میخوام کیک آناناسی با هات چاکلت براش درست کنم!!!هعیییییییییییی


اصلا دلم نمیخواد این 45 ورز تموم شه خدااااااااااااااا

میدونم روزهای پر از اضطرابی در انتظارمه!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
مرتضی سه‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 01:39 ب.ظ

از این فیلمای هندی نگاه نکن

به به از این طرفا!!!!!!!!!!!

دوس دارم!حرفیه؟؟؟؟؟؟؟

افسانه سه‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 09:54 ب.ظ

واااااااااااا
تو هم از این فکر ها میکنی؟؟؟!!!!
فک کردم فقط خودم اینطوری خل شدم و یه حس مشخص ندارم
انگار این روزها دو تا روح دارم
یکی میگ باید این چیزها رو بخونی اون یکی میگه یه علایقت فکر کن
دارم خل میشم
من که صد بار به قول پسر خاله میزاییم تا این جواب ها بیاد
اخه اونم ارشد داشت جوابش اومد

من هنر هم میخوام بشرکتم اما بعضی وقت ها فک میکنم به قول اطرافیان کار درست حسابی نیست اما علاقم این طرف قضیست هی خدا
من برم که امتحان گسسته دارم و قضیه هارو بلد نیستم هنو اون اخری ها رو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد