ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....
ته دنیای پانیک

ته دنیای پانیک

اینجا جایی برا نوشتن حرفایی که تو دلم میمونه و هیچ وقت رو زبونم نمیاد مگر یه جایی مثه ته دنیا.....

بازگشت دکتر پانیک..................

سلامی به گرمی آفتابی که تو شهرمو میتابه!

خیلی وقته نبودمو آپ نکردم!اما الان اومدم!شاید با دست پر !شایدم با دست خالی!

عارضم به حضور همگیتون که دلم خیلی برای وب و شماها تنگ شده بود!

ولی الان خیلی حرفت واسه گفتن دارم!

در این مدتی که نبودیم کنکورمان را دادیم ...

آقای کنکور با ما سر لج داشت انگار!از یه هفته قبلش نگذاشت بخوابیم و باعث شد سر جلسه خوابمان ببرد!

دیگه زندگی اینه!آقای کنکور هم با همه دردسراش گذشت!الان هم در تب وتاب جواب ان هستیم و نمیگذارنه شبا یه خواب راحت بکنیم!

مثلا همین دیشب داشتم خواب میدیدم که کنکور داریم و به جلسه ی کنکور دیر رسیدم اعصابم اینقد خورد بود که نگو!

این ماه میهمانی خدا هم که دارد توانمان را میگیرد!

گاهی اوقات مه با اوس کریم خلوت میکنم بهش میگم: خدایا من با همین چند روز فقیر فقرا رو درک کردم نمیشه بقیشو بیخیال شی؟

بعد ندا میرسد که ای بنده زیاد صحبت کنی میزارم کل سال رو روزه بگیری که بیشتر درکشون کنی!

بعد ما هم توبه میکنیم و راه 30 روزه را ترجیح میدهیم!

جمعه رفتیم پرواز پاراگلایدر ها را نگاه کردیم اگر خدا بخواهد بعد ماه رمضونم خودم میرم یاد بگیرم!گفتند که بعد از دوره ی آموزشی به ما کارت پرواز میدهند!

خلبان شدیم رفت!

بعدا نوشت:منم ت و ربنای سبز افطارتون دعا کنید....

نظرات 1 + ارسال نظر
hada یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:11 ق.ظ

خلبان جان قرار بود عکس بگیری بذاری یه جایییی یادته؟؟؟

آره گرفتم !ولی با کامپیوتر نمیتونم بیام اونجا!آپشون کنم بخاطر این نزاشتم!
شرمنده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد