ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
دلم سوخت همش ابوالفضل میگفت گوشی لمسی دوست دارم و گوشی میخوام،گوشی خودمو دادم بهش!!!!
اعصابم خورده،میدونین چرا؟؟؟؟چون گیتار و کتمپیوتر و موبایل و کتابخونه م مهمترین و عزیز ترین چیزای منن!!!
ولی عیب نداره چون 6 7 ماه بود گوشیمو برداشته بودم ازش زیاد استفاده نمیکردم!خیلی خوشحال شد!!!
چند وقت پیش مامانم اینا براش یه گوشی خریدن پسش داد گفت من خوشم از این نوع نمیاد!بابامم برداشتش برای خودش!!
پانیک نوشت:از این فداکاریای آبکی و احساساتی متنفرم!
پشیمون نیستم ولی یه خاطره بد دارم از این صحنه ها!!!!اومممممممممممممممممممم
کمی تا قسمتی خوشحالمممممم
چرا خانواده ها انقدر به پسراشون بیش از دختراشون اهمیت میدن؟؟؟
یعنی باید باور کنم این جبر منه واشکی که تو چشام حلقه میزنه رو تو نطفه خفه کنم؟
چرا؟مگه خدای من و پسرا یکی نیست و نبوده؟؟؟پس این حرفا برا چیه؟؟؟
تا چه حد ناراحت باشمو واسه دقیقه دقیقه دختر بودنم بجنگم؟
واقعا جربزه میخواد که دختر باشی!چون واسه لحظه لحظه بودنت باید بجنگی و خودتو اثبات کنی!
همین که مینویسمو
به واژه میکشم تورو
دوباره بار غم میشینه روی شونه های من
همین که میشکفی مثه
یه گل میون دفترم
دوباره گرمی لبات
دوباره گونه های من
همین که میری از دلم
قرار آخرم میشی
همیشه کم میارمت
همیشه کم میارمت
نمیشه که نبارمت